تا کمی پلک چشم من نم شد
بزم عشق دلم فراهم شد
صورتم میزبان باران است
مثل برگی که سهم شبنم شد
کمر اسمان غمزده هم چون
هلال محرم اش خم شد
حضرت فاطمه صدایم کرد
دل اواره باز محرم شد
اسم اعظم همان حسین است و
ادم از فیض او معظم شد
شکر لله که زنده ماندم
باز دهه اول محرم شد
هر شبی که زیاد سینه زدم
فاصله تاخدایمان کم شد
***
به تن نوکران تو چقدر این لباس سیاه می اید
ناله مادری غریبانه از دل قتلگاه می اید
مادری که خمیده ظهر دهم عقب نیزه راه می اید
روی ناقه عریان کودکی بی گناه می اید
می شد ای کاش ان زمان بودم
سپر زخم کودکان بودم
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.