جان دهی یا جان ستانی بر حسین با هر قدم
این خرامان راه رفتن را به زهرا برده ای
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم
گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم
دلم به پیش تو جان در قفات دیده به قامت
خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم
دو چشم خود بگشای و سوال کن که بگویم
ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم
ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم
نه تیغ شمر مرا میکشد نه نیزه ی خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که دلغ تو دیدم
هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان
صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم
سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید
که شد به خون جوانم خزاب موی سفیدم
***
برخیز ای موذن جان بخش خیمه ها
جانم فدای گفتن الله اکبرت
هی دست و پا نزن نزنم بر سرم علی
پا بر زمین نکش نکشم ناله در برت
اشک من است جسم تو تکثیر کرده است
یا این که ریخته است به دور پدر پرت
خون لخته مانده بین گلویت نفس بکش
یک سرفه کن که باز شود راه حنجرت
تو بر عبا بخواب و برو من و عمه ات
می اوریم خیمه بقایای پیکرت
***
برخیز و رو به حرمله بد سیر مده
پنجاه سال زحمت من را هدر مده
خیز از جا ابرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
.
.
متن شعر مداحی جان دهی یا جان ستانی بر حسین با هر قدم
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.