متن شعر
داداش دلم با غربت آشنا شد
شکستم و قدم دو تا شد
ابروی پیوستت جدا شد داداش
داداش از مشک تو هستم میریزه
خون تو از دستم میریزه
این سری که بستم میریزه داداش
افتادی از رو مرکب داغ تو تا کمر رفت
میغلطیدی رو خاک و تیرا همه تا پر رفت
از توی نخلا دیدم قطع الیمین شدی تو
رو دست نیزه دارا بالا پایین شدی تو
****
پاشو نصیب من غم شده عباس
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس پاشو
داداش برا چی میگی که برم من
برم میشه دعوا تو دشمن
تا سرت و از هم بدزدن داداش
نه از من و نه از تو چیزی نمونده جونم
چه جور برم به خیمه نه میشه نه می تونم
می خوای بدونی عباس چی کمرم رو خم کرد
یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد
****
داداش اهل حرم از پا نشستند
شکستی و همه شکستن
گره معجرا رو بستن داداش
داداش تا از رو دوش تو علم رفت
ترسی تو قلب دخترم رفت
حرمله جانب حرم رفت داداش
پاشو که چشم به راه مشک تو سکینه
پاشو ببر برادر دخترام و مدینه
پاشو که اینجا چشم بی حیا بی شماره
برم بگم رقیه گوشوارش و در اره
.
.
متن شعر مداحی داداش دلم با غربت آشنا شد
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.