ما که بودیم اهل پرده نشین
عالمی چون رکاب و ما چو نگین
ما که بودیم انفطار سما
ما که بودیم افتخار زمین
در کمال وقار و حریت
با اسارت شدیم خاک نشین
ای به افلاک رفته از سر نی
ای به خاک اوفتاده از سر زین
بار دیگر بتاب ای مهتاب
از سر نیزه حال عمه ببین
بعد تو ای تمام دلخوشی ام
خنده هایم همان و گریه همین
گوشوارم فتاد با سیلی
گوش ها هم سبک شد هم سنگین
گله ای دارد این گل بی تاب
من که اب و گلم با توست عجین
با سر خود هر کجا رفتی
هدف سنگ ان و نیزه این
بارش سنگ در محل یهود
خورد بر لعل و گونه ها و جبین
امشبی را بیا به منزل ما
قدمت روی چشم ای شه دین
بزم ما خاکی است خاکی باشد
روی دامان خاکی ام بنشین
***
همه امید بچه ها عمه
نشد از ما دمی جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد ابالفضل خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه شب
از پی بچه ها دو تا عمه
هر طرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یکصدا عمه
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو کجا عمه
شبی از ناقه تا که افتادم
ناله کردم بیا بیا عمه
مانده ام بانویی که ان شب بود
مادرت فاطمه است یا عمه
هر کجا تازیانه بالا رفت
زود تر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدحام شد طفلی
داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار پای ما عمه
تا نبینیم گریه هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه اغاز کرد با عمه
که مگر نیست احترام یتیم
ایه مصحف خدا عمه
پس چرا اهل شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه
راستی مرگ خود طلب کردی
من بمیرم شما چرا عمه
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.