خاک بر معجر بانوی حرم میریزی
بر دلم بر جگرم آتش غم می ریزی
خانه ویران شده ام خانه ات آباد ببین
بر سر اهل زمین خاک عدم می ریزی
بال و پر های تو را جمع نمودم اما
حتم دارم که به یک آه به هم می ریزی
می کشم در بغل خود بدنت را ببرم
صبر کن تا در خیمه پسرم می ریزی
هر کجا می نگرم رد تو باقی است هنوز
بس که از نیزه و شمشیر و سنان می ریزی
عمه ات آمده و گریه کنان می گوید
چه سرت آمده هر نیم قدم می ریزی
شاعر: حمیدرضا برقعی
دودمه
اسم او باشد علی و جسم او پیغمبر است این علی اکبر است
در تجلایش همین بس که خدا هم اکبر است این علی اکبر است
***
خیز اینجا جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست
خیز بابا تا از این صحرا رویم
نک (اینک) به سوی خیمه لیلا رویم
پاشو عزیزم ببین که دشمن به اشک بابا داره میخنده
پاشو عزیزم بریم به خیمه زخم سرت رو عمه ببنده
هر سو دویده و تن تو جمع می کنم
همراه عمه بر بدنت بوسه میزنم
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.