دست ها سایه بان چشمان است کاروانی ز دور می اید
در بیابان تشنه و برهوت گرد و خاکی ز دور می اید
ای بارانیان به کوچه زنید تا که پایان دهید فاصله را
گوش دل گر دهید می شنوید بی قراری زنگ قافله را
بین یک حلقه از بنی هاشم محملی خوش خرام می اید
پشت پرده فرشته ای ارام با وقار تمام می اید
کور بادا و دور چشم فلک زینب از راه دور می اید
سر عالم به زیر چون بانو قصد دارد نزول فرماید
خیمه ها یک به یک علم گردید جان عالم فدای خیمه دوست
اولین خیمه ای قد افراشت خیمه زینب است چون بانوست
خیل اصحاب گرد شمع وجود چشم ها بی رقار ثار الله
دست در دست باد دخترکی پا به پای حسین عبد الله
هر چه کودک پیاده شد اخر بوسه از گونه عمویش کرد
و عمو تا رقیه اش را دید پاک خاک از لباس و مویش کرد
ناقه ای روی خاک زانو زد ضرب خورشید اسمان کم شد
هر کسی بود گرد محمل عشق دست بر سینه اش زد و خم شد
پرده تا از کجاوه رفت کنار رخ عیان کرد عمه سادات
گوش کن می رسد صدای حسین همگی بهر عمه جان صلوات
هاشمیون کنار هودج نور همگی ذکر فاطمه بر لب
و علم گشت بیرق عباس در کنار کجاوه زینب
افتاب و تمام شدت ان مهربان شد به صورت عمه
باد میزد به پرچم عباس سایبان شد به صورت عمه
دست اکبر گرفت دستی را دست دیگر به بازوی عباس
پای عباس شد رکاب حرم پای دیگر به زانوی عباس
یل ام البنین به چشم کشید گوشه استین بانو را
زینب او را فشرد در اغوش بوسه ای زد میان ابرو را
گفت داغ تو را نبینم من عین ارامشم تویی عباس
من فدایت که در مصیبت ها اخرین خواهشم تویی عباس
با چنین عزت و جلال و شکوه گشت خاتون پیاده از محمل
چند روزی گذشت باز رسید ناقه ها برهنه وای از دل
نه عمویی کنار عمه رسید نه عصایش دو دست اکبر بود
انکه هر دم کنار زینب بود بین گودال پاره پیکر بود
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.