نزدیک عصر زمزمه واپسین شده
بهت و سکوت چیره بر این سرزمین شده
اتش گرفته خیمه لیلا دل رباب
حتی خراب خانه ام البنین شده
افتاده بود در دل گودال باغبان
کم کم زمان امدن لاله چین شده
صوت ضعیف سوخته اب اب او
با ناله های زینب او هم عجین شده
بر ان لباس پاره ببین جای چنگ ها
از سنگ ها بخوان که چه ها با جبین شده
پشتش شکسته همه گیسوش غرق خون
لب ها ترک ترک جگرش اتشین شده
لبریز زخم بود ولی باز حس نمود
وقت هزار و نهصد و پنجاهمین شده
دستی فشرد تیغه خنجر به حنجرش
مویش به دست دیگر او دست چین شده
زانو فشرد سینه او را به روی خاک
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.