


متن شعر
حالا که میری یه وقت دیر نکنی
جلوی خیمه منو پیر نکنی
من به تو تکیه زدم با رفتنت
کوه من منو زمینگیر نکنی
تا بشی و و تا بشیم چه فایده
سیر بشیم تنها بشیم چه فایده
اگه صد تا صد تا مشک آب بیاری
ولی بی سقا بشیم چه فایده
همه از دست تو آبرو میخوان
خاک پاهاتو برا وضو میخوان
اگه آب نشد نشد پاشو بیا
بچه ها آب نمیخوان عمو میخوان
یه تار موتو به دنیا نمیدن
چشماتو به صد تا دریا نمیدن
به تو قول میدن تموم دخترا
بمیرن معجر به این ها نمیدن
به سرت عمود آهنین زدن
تو حسین شدی برا همین زدن
کمر تو کمر منو شکست
تا زمین خوردی منو زمین زدن
ای علمدار تو رو با علم زدن
قد و بالای تو رو بهم زدن
چهارهزار کمون به دست یک یکی
اومدن روی تنت قدم زدن
صدامو تا شنیدن کاری بکن
گریمو تا ندیدن کاری بکن
صدای اسباشونو نمیشنوی
دم خیمه رسیدن کاری بکن
نزن این نیزه ها رو با پات عقب
خودتو هی میکشی چرا عقب
تیر تو چشمت بود و افتادی حالا
از جلو درش بیارم یا عقب
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

