


متن شعر
آرام جان خسته دلان پیکرت کجاست
جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست
جسمت اسیر فتنه یغما گران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست
از چه جواب دختر خود را نمیدهی
بابای با محبتم انگشترت کجاست
در خیمه هرچه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر عمامه پیغمبرت کجاست
سوز عطش ز خون تنت موج میزند
ای تشنه لب برادر آب آورت کجاست
از دود خیمه تربت شش ماهه گم شده
بابا بگو مزار علی اصغرت کجاست
ما را میان این همه دشمن نظاره کن
دیگر مپرس دخترکم معجرت کجاست
شاعر: مصطفی متولی
***
از سر نی حرف میزنه نگاه تو با دل من
تو به این نیزه دار بگو دور نشه از محمل من
من فدات شم هلال من یه نگاه کن به حال من
دل زینب تو موهات خونه کرده
زلف تو رو فاطمه شونه کرده
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

