ازم نپرسید چه حالی دارم
تو این دل شب چرا بیدارم
ازم نپرسید از اشک چشمام
دلم گرفته بابامو میخوام
ازم نپرسید ازم نپرسید
وقت قراره رنگم پریده
تو انی شب تار سر زد سپیده
عمه نگاه کن بابام رسیده
آه حالا به آرزوم رسیدم
آه خدا میدونی چی کشیدم
آه بالاخره بابامو دیدم
آه بابا جونم منو ببر
****
برات بمیرم میون گودال
به زیر مرکب شدی لگدمال
برات بمیرم سرت جدا شد
تن شریفت رو خاک رها شد
یادم نمیره حتی یه لحظه
از وقتی رفتی تو روی نیزه
دیدم که عمه داره میلرزه
آه وبال خواهرت شدم
آه شبیه مادرت شدم
آه شهیده سرت شدم
آه بابا جونم منو ببر
****
ازت می پرسم کجاست عموجون
چرا نیومد توی بیابون
ازت می پرسم با حال خسته
کجا بودی که سرت شکسته
بابا نبودی حالم خرابه
چیزی که واسم بدجور عذابه
حرف کنیزی بزم شرابه
آه گلایه دارم از زمونه
آه منو زدن با تازیونه
آه جوری زدن که جاش بمونه
آه بابا جونم منو ببر
.
.
شب سوم محرم ۱۳۹۹ حاج حسین سیب سرخی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.