حیرت آور میجنگه داره محشر میجنگه
قاسم ابن الحسن
انگاری جدش داره توی خیبر میجنگه
قاسم ابن الحسن
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می آید
این چنین که سوی میدان خطر می آید
پدر ازرق شامیست که در می آید
از جلال و جبروتش همه می ترسیدند
بعد ده سال همه روی حسن راه دیدند
کیه قاسم نوه علیِ برا خودش یلیه
تیغ صیقلیه جانم قاسم
ازرق رو زده کارشو خوب بلده
ذکرش علی مدده جانم قاسم
شاگرد عمو باهاش نمیزنه مو
ازش میترسه عدو جانم قاسم
****
ابوفاضل می باله به وقار و این حال
قاسم ابن الحسن
یاد صفین افتاده وقتی بود سیزده ساله
شیر فتنه فکن
چه هنر دارد و با اصل و نسب می جنگد
مثل باباش چه با قیظ و غضب می جنگد
یه تنه با همه یل های عرب می جنگد
همه گفتند که این تشنه عجب می جنگد
ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
کیه قاسم نوجوون ولی می جنگه مثل علی
به به چه یلی جانم قاسم
بازوشو ببین رگ گلوشو ببین
ماه روشو ببین جانم قاسم
یادگار حسن آیینه دار حسن
ذوالفقار حسن جانم قاسم
.
.
شب ششم محرم ۱۳۹۹ کربلایی جواد مقدم
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.