متن شعر
موذن کرب و بلا خاموشی چرا رعنای من
به خاک و خون افتادی و خون می باره از چشمای من
ای جونم ای جوونی ام تو مردونه جنگیدی ولی
کمر بسته ان به قتل تو یه لشکری با بغضی علی
حالا که ابروت شکسته و شکسته فرق سرت اکبر
میخونم با خواهرم زینب بابا حیدر وای بابا حیدر
علی اکبر وای علی اکبر
****
محکم گرفتی دستمو داری روی خاک پا میکشی
تکون نخور مگه میخوای پاشیده تر از اینم بشی
من چی به این دنیا بگم چی باید به این دنیا بگی
لخته خون تو گلوی تو نمیذاره یه بابا بگی
دیگه بعد از تو هیمن قدرم نگاه به دنیا نمی کنم
میگردم دنبال پیکرت همش رو پیدا نمی کنم
علی اکبر وای علی اکبر
****
اینجوری بی تابم نکن آخ دلم آروم نداره خب
دم آخر بابا باید سر روی زانوت بذاره خب
اینجا ولی برعکس شده سر تو روی زانوی من
نیزه توی پهلوی تو داغ تو زخم پهلوی من
دگرگونه صورت ماهت گرفته خون روی چشماتو
در احتضارم نمیدونم که من اول جون میدم یا تو
علی اکبر وای علی اکبر
.
.
شب هشتم محرم ۱۳۹۹ کربلایی جواد مقدم
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.