متن شعر
کاروان بهشتیان آمد * حاج مهدی رسولی
کاروان بهشتیان آمد
کربلا میهمان نوازی کن
متبرک شدی به عطر حسین
برترین خاک سرفرازی کن
کربلا دجله را خبر کن زود
قافله با شتاب آمده است
تکه ای ابر سایبان بفرست
شیرخوار رباب آمده است
یاد تیغ و ترنج افتادی
به تو حق میدهم که حیرانی
قد و بالای دیدنی دارد
علیِ اکبر است میدانی
بوی شهر مدینه را حس کن
این دو آیینه سخا هستند
مثل من بغض کرده ای آری
یادگاران مجتبی هستند
مثل پروانه گرد ارباب اند
نور چشمان زینب کبری
داغ فرزند كربلا سخت است
رحم كن جان زینب کبری
از فرات خودت بگو قدی
ساقی این خیام عباس است
آب سردی به مشک او برسان
او به قولی که داده حساس است
کربلا زینب است این بانو
عزتش را مگر نمیبینی
هی نگو دشت از چه میلرزد
هیبتش را مگر نمیبینی
کربلا داغدار قبیله آمده است
اشک و خون دارد او به دیده هنوز
کربلا زود سر به زیر انداز
سایه اش را کسی ندیده هنوز
راستی این سه ساله شیرین
میوه قلب حضرت آقاست
چادرش را اگر کسی نبرد
پرچم انقلاب عاشوراست
گریه های علی که یادت هست
جنگ صفین ماجرا رو شد
صحبت از تشنگی وسط آمد
حرف تیغ گلو و گیسو شد
کاش این چاله را نمیدیدم
بیشتر میخورد که گودال است
پی گنجی عظیم کنده شده
عشق کوفی طلا خلخال است
کاش این چاله را نمیدیدم
دل من شور میزند انگار
کمی آهسته این صدا از چیست
دشنه ای زور میزند انگار
شاعر: وحید قاسمی
کاروان بهشتیان آمد
.
.
شب دوم محرم ۱۳۹۹ حاج مهدی رسولی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.