چه اعجازیست در چشمش که نازل کرده باران را
گلستان میکند لبخند های او بیابان را
بزرگان از همان اول به پایش سجده میکردند
مدائن از سر تعظیم ویران کرد ایوان را
میان شانه هایش می درخشد قرص خورشیدی
که روزی در تجارت ها بُحِیرا دیده بود آنرا
عذاب دوری از کویش خیال دیدن رویش
پریشان میکند نزدیک سیصد سال سلمان را
نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری
فقط کافیست طولانی کند تحریر قرآن را
به غیر از دوستی با اهل بیت اجری نمیخواهد
نمک از سفره اش برداشتی مشکن نمکدان را
ولی چندیست زهرا روز و شب از گریه بی تاب است
علی این روز ها باید بسازد بیت الاحزان را
علی شب با چراغی خانه های شهر را میگشت
مَلول از دیو و دَدها آرزو میکرد انسان را
نفَس در سینه ام تنگ است از این ماجرا بگذر
مجالی تا فدای نَفس پیغمبر کنم جان را
همین کافیست مقبول تو باشد بیتی از شعرم
که لبخند تو زیبا میکند اشعار حَسّان را
شاعر: محمد مهدی خان محمدی
.
شب ۷ صفر ۹۹ حاج مهدی رسولی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.