تاریخ انتشار:
بازدید: 527 بازدید



حق تو نیست که این قامت تو خم باشد
قوت غالب شده هر شب تو غم باشد
آنقدر دست تو سرد است که من ترسیدم
نکند جان تو مهمان همین دم باشد
نرود از نظرم منظره تنگ گذر
دست نامرد که کابوس مجسم باشد
بهتم آغاز شد از صحنه افتادن تو
اگر از کوچه بمیرم به خدا کم باشد
خوده افتادن مادر چه بلاییست ولی
چه شود شاهد مادر پسرش هم باشد
نگرانی که بفهمد کسی اما پسرم
قول داده که بر این راز تو مَحرَم باشد
گفتی آن روز کسی بو نبرد گفتم چشم
خاص گفتی پدرت نیز که گفتم باشد
زیور خاکی آن گوش تو را آوردم
تا کمی بر دل خونین تو مرهم باشد
روضه خواندی که حسن جان جگرت آه ولی
داغ رخسار تو سوزنده تر از سَم باشد
.
شب ۳ فاطمیه دوم ۹۹ حاج رضا هلالی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.
