متن شعر
ظاهرا قافله ای وارد میدان شده بود
که چنین هلهله در شهر فراوان شده بود
زخم یک توطئه شوم دهان وا میکرد
ماجرا بار دگر نیزه و قرآن شده بود
خواست اجرا بکند حکم خروج از دین را
بت پرستی که مبدل به مسلمان شده بود
در میان شب نفرین شده و شادی شهر
گیسوان سر خورشید پریشان شده بود
قافله غافل از این بود که در طول سفر
دختری از نفس افتاده و گریان شده بود
آن طرف دست به سر داشت و میشد فهمید
سنگ هم گوشه ای از بازی شیطان شده بود
از مدینه شدن شام همه فهمیدند
او نماینده آن مادر پنهان شده بود
شاعر: محمد غفاری
.
شب ۳ صفر ۱۳۸۸ حاج محمود کریمی هیئت بنی الزهرا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.