اگرچه پای فراق تو پیر تر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعله شمعی اسیر سوسویم
رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم
بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر
برای روضه مان در عزای یکدیگر
من از گلوی تو نالم تو هم ز چشم ترم
من از جبین تو گریم تو هم به زخم سرم
من از اصابت آن سنگ های بی احساس
تو از نگاه یتیمت به نیزه عباس
بر آن صدای ضعیفت بر این نفس زدنم
برای چاک لبانت به جای جای تنم
من از شکستن آن ابروی جدا از هم
تو از جسارت آن دست های نامحرم
به زخم کاری نیزه که بازی ات میداد
به نقش های کبودی که بر تنم افتاد
همین بس است بگویم که زخم تسکین است
و گوشهای من از ضرب دست سنگین است
چگونه با که بگویم دو دل جدا ماندند
که پاره های دلم بین بوریا ماندند
چگونه با تو بگویم که نوزده کودک
ز جمع قافله خواهر تو جا ماندند
یکی دو تا که در آن شب درون خیمه و دود
میان حلقه آتش به شعله ها ماندند
یکی دو تا که زمان هجوم جان دادند
و چند تای دگر زیر دست و پا ماندند
دو طفل در بغل هم ز درد دق کردند
دو طفل موقع غارت ز ما جدا ماندند
یتیم های تو را جمع کردم اما از
فشار حلقه زنجیر بی صدا ماندند
چو گیسویت که به دست نسیم می پیچید
طناب گرد گلوی یتیم می پیچید
چهل شب است که با کودکان نخوابیدم
چهل شب است که از خیزران نخوابیدم
چهل شب است نه انگار چهارصد سال است
هنوز پیکر تو در میان گودال است
هنوز گرد تنت ازدحام می بینم
به سمت خیمه نگاه حرام می بینم
هرآنچه بود کشیده ز پیکرت بردند
مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردند
مرا ببخش نبودم سر تو غارت شد
کنار مادرم انگشتر تو غارت شد
شاعر: حسن لطفی
.
شام اربعین۸۹ ماه صفر حاج محمود کریمی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.