میروم تا که خون جگر نشوم من یتیمم یتیم تر نشوم شیر ده ساله طفل دیگر نیست ننگ بر من اگر سپر…
دین خدا مست حسین است و بس عزت ما دست حسین است و بس منطق ما منطق ثار اللهیست فطرت ما مست…
چیده ز باغم لاله چین دو گل مانده به جانم داغ این دو گل کاش صیاد چنین کار نکند بیش از این…
از آسمونا خیمه گاه امید طلوع کردند مثل ماه و خورشید در انتظار یک جواب ارباب بوسه میگیرن از رکاب ارباب حال…
وقتی که یک مادر بر کودکان خود کفن پوشاند بر قامت آن ها حرزی ز دیوان شهادت خواند سوی حبیبش کرد راهی…
چگونه آب نگردم کنار پیکرتان که خیره مانده به چشمم نگاه آخرتان میان هلهله قاتلانتان تنها نشسته ام که بگریم به جسم…
به امید آمدم سویت برادر که گیرم اشک از رویت برادر سرا پای من و فرزند هایم فدای یک سر مویت برادر…
شب شد صبح اومد ستاره ها رفتن خورشید سر زد ماه من نیومد اینجا دشمنا به خونه برگشتن روحم پر زد ماه…