پای گهواره سر درد دلم وا میشد رفتی و درد دل پر گله ام را چه کنم هروله کردم و هاجر شدم…
اصغر سر آورد ارباب ذبح اکبرش را اصغر آورد بر روی دستش مبعث شده یعنی خدا پیغمبر اورد این دفعه اقا همراه…
تیغ و بدن تو کربلا غوغا کرده طفل و کفن جلوه ای از مولا کرده نسل حسن چه محشری بر پا کرده…
عشق را در بر کشید از جگر اهی برای غربت دلبر کشید از کف پای عمو سرمه ای برداشت و بر روی…
دیدم که بی تو خیمه قبر ربابه دیدم که بی تو حال عمه خرابه دیدم که بی تو زنده موندن عذابه بی…
علی مقابل زهرا رسید اینگونه رسید و فاطمه قدش خمید اینگونه حسن که صبر جمیل است با شکایت گفت چرا به مادر…
طاقتش سر آمده با لب خشکیده و با دیده تر آمده تیر ها اماده شد پیش روی حرمله هم رزم اصغر امده…
چشم تر آوردند اینها دو تایی از حرم یک لشکر آوردند جز نامه بابا با خویش شرح کاملی از مادر اوردند یعنی…