از خون جوانان حرم لاله دمیده بابا به حرم آمده با ناله ولی قد خیمده گوید یارم نیامد کس و کارم نیامد…
از بین خیمه اومد سرباز شش ماهه ای بابا قنداقه برتن کفن پوشه ثار الله ای بابا من مرد مردم حیدرین بابا…
با بیرق سیاه راه افتادم با گریه و اه راه افتادم از هیئتمون با این نوحه تا خونه شاه راه افتادم ارباب…
کبوترها سلاممو برسونید به داداشم رضا جانم کجایی امان از این جدایی مسافری که می دونه که تا سحر نمی مونه هنوز…