اگر دیدی گل یاسی به روی چهره نم دارد مپرس از درد و اندوهش مجال گریه کم دارد نشاط صبحِ باغی را…
بیا تا یه سیب سرخ و بو کنیم میون گریه یه ارزو کنیم اگه این بار برسیم به کربلا حرم و با…
لوح و قلم میگه حسین شادی و غم میگه حسین تیغ و علم میگه حسین حسین میگه ابالفضل کرب و بلا میگه…
تو محرم می باره چشمامون نمِ اشکا از دل شیدامون تا اسمت میشکفه رو لبهام ای اقا جون دل من شده کودک…
علمدار علمت و نگه دار دست علی به همرات تو خیمه های داغ دیده عطش دوباره پا گرفته برای بی تابی گلها…
ای علمدار آفرین ای نگار حضرت امیرالمومنین ام البنین ثمره عمر تو شد همه کس و کار حسین ملجا ادب و وفا…
پناه روزای بی کسی چرا به دادم نمیرسی چجوری بازم بی تو بسازم با روزگارم این همه دوری بسه صبوری که بی…