زبونم وا نشد آخر صدا کنم تو رو خواهر بگم جانم رقیه جان بگی جانم علی اصغر نشد صدات کنم کاری برات…
عمر من سر شد در این خونه بی حسن قلبم سرگردونه تا غصه تو دلم افتاده امام حسن نجاتم داده کریمه و…
مانند اسیر های ترک و روم آمده بین شام زینب با رخت و لباس نا مناسبت رفته است در ازدحام زینب ای…
با بال شکسته مویت را شانه میکنم بر گرد سر تو خود را پروانه میکنم در صحرا شبی که گم شدم نیامدی…
چونکه خورشید به پوشاندن او مأمور بود زینب و بی معجری از ذهن عالم دور بود راوی انگار که در شام و…
من نمیدونم کی کجا عاشق تو شدم اسمتو من بلد بودم از روز تولدم آب و گل ما شد از لحظه ی…
دل ما به درد بخور نیست با بدا بشینی یه طور نیست حرفه تو دلمه میدونی تو این روزا دل کی پر…
خواب بودم یه خورده بد بیدار شدم یکی داشت نعره میزد بیدار شدم رو سرم دست میکشیدی پا بشم بعد تو هی…