چقدر پیر شدی مادر چرا میریزی تو دلت غماتو دلم گرفته خیلی بگو به زینبت درد و دلاتو رسیده جون به لبهام…
نوکر نوکریشو میکنه سرور سروریشو میکنه بچه هر قدم که بد باشه مادر مادریشو میکنه من بدم اما دره این خونه اومدم…
سه ماهه چشمم مثل زخم پهلوت می باره صدای سرفت شبها آرومم نمیذاره داری بازم با زحمت پا میشی از جات مادر…
نحن قوه الحیدریه نحن قوه الفاطمیه نحن قوه الزینبیه نحن ابنا الحسین تا وقتی تو سایه کرم هستم سرباز مدافع حرم هستم…
از کرب و بلا دل میپره سمت مدینه بازم دل و حسی میبره سمت مدینه غرق شور و شینی و سینه زنی…
یه روزی میون همین کوچه ها یه پستی غرورش رو محکم شکست نه تنها غرورش از اون ضرب دست که گوشواره مادرش…