دلبر و دلدار دل بی دلان جان جهان عمه صاحب زمان صحن و سرایت حرم مرتضاست مسجد بالای سرت کربلاست آینه هایت…
پر میکشه به هر طرف کبوتر دلم آقا حیرون بین رواقات میون این صحن و سرات کاشکی میشد تو حرمت باشم غبار…
رضا پناه آخرمی رضا تو سایه ی سرمی من که غیر تو کسی و ندارم تویی همه دار و ندارم غم از…
نخل زردم جوانه می خواهم کفترم آب و دانه می خواهم بر فراز مناره های حرم گوشه ای باز لانه می خواهم…
شده غم و درد هم آغوشت شده آسمون سیاه پوشت نیمه های شب توی خونت عبا رو کشیدن از دوشت خوردی زمین…
بقیع تو پر از غمه مثل دلای نوکرا دور و بر قبرت اقا خالی شده از زائرا نه یک چراغ نه حتی…
خونه خدا سیه پوشه مدینه دلش پره خونه کربلا بارش بارونه برای بقیع سامرا حالش دگرگونه کاظمین خیلی پریشونه مادرم فاطمه گریونه…
کجا میری پره دلهرم بابا ببین خیلی غصه میخورم بابا یه حسی توی دلم همش میگه که شاید تو رو نبینمت دیگه…