بابا بیا ببین غم چشم تر مرا چشمان ضرب دیده و درد سر مرا بابا ببین که فاطمه خیلی شکسته شد با…
برای روضه زهرا به خدا یک جمله بسه تو کوچه گوشواره عرش خدا از گوش افتاد به روی عصمت الله توی کوچه دست…
مثل هر روز مادرم برخواست تا نماز و نوافلش را خواند نگهی سوی همسرش انداخت با نگاهی غم دلش را خواند پدرم…
زخمی شدی تا زخمی برای نوکرات باقی نَمونه زخمی شدی چون زخمای تو کفر و سر جاش مینشونه زخمات زیاده زینب و…
قامت خمیده بود ولی سرفراز بود زهرا میان آتش و خون در نماز بود در را شکست آن که نفهمیده بود که…
این چرخ به انگشت شما میگردد گِرد سر تو ارض و سما میگردد والله قسم خانه کعبه هر روز دور سر ایوان…
اومدی و رحمت آوردی با حسینت دلها رو بردی فکر فردای شیعه بودی و ما رو دست حیدر سپردی صاحب لولاکی فلک…
دلبر و دلداری و دلداده داداری سید مکی مدنی شاه جهان داری محور ادواری مرکز اسراری سید الابراری احمد مختاری تو مقتدای…