دستم از کار افتاده حال منو میبینی کاری کن از جا پاشم یا فِضَهُ خُذینی پشت در گیر افتادم بچمو از دست…
سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد تا که با نعره یک سنگ دل ایینه…
حق داری به گردنم شوق گریه کردنم سینه میزنم برات لحظه های مردنم السلام نور قبر من السلام مهربون من السلام ایها…
تو آسمونی و منم خاکی ام اگه حبیب فداییته من کی ام اگه زهیر و عابس عاشقن پس به جز یه لاف…
این مسیر عشقه این مسیر نوره این مسیر ما تا صبح ظهوره نه چهل ساله هزار و چهار صد و چهل ساله…
*** ای شش ماهه گل من اصغر من چرا نمی خوابی بنما رحمی به دلم هستی من چرا تو بی تابی ای…
زهرای من حیدر بمیره واست دنیای من زهرای من رحمی نما به من و دردای من زهرای من داره میباره خون از…