من وارث حسین و کرب و بلام من فاتح کوفه و شام بلام سراپا غیرتم حامل عزتم نامم زین العابدین شد خطبه…
من که یادگار روزگار دردم یک شبم بدون گریه سر نکردم دردامو میشمردم میمردم هر وقت آب میخوردم میمردم نمیره از یاد…
کنار زخمای نیزه و شمشیر کنار زخمای چوب و سنگ و تیر کنار جای زخم نعل تازه تو قتلگاهی که روضه ی…
چشم ترم سوخت این جگرم سوخت غروب عاشورا جلو چشام حرم سوخت تو شعله دامن رقیه خواهرم سوخت یکی میگفت عمه ببین…
پیغمبر ناقه نشین سید الساجدین حضرت زین العابدین سید الساجدین همراه زینب فاتح شامی گرچه اسیری والا مقامی جانم علی جان ****…
شامیا چرا حیا ز جد ما نمیکنن آخه این بی رحمی رو با کافرا نمیکنن شامیا به دامناشون لکه ی ننگ میزنن…