زینب که از قبیله احسان و رحمت است نامی بلند مرتبه و با کفایت است زینب نسب به کوثر و والعادیات داشت…
این روی حسین داشت آن روی حسن این بوی حسن داشت ان بوی حسن جای دو پسر بچه زینب هر روز زانوی…
کویرم تو کرم کن و ببار حقیرم ولی تو به روم نیار بگردون صدقه دور سرت توی دست من بذار با چشای…
درسته راهو گم کردم ولی تو رو به راهم کن من عشق و با تو فهمیدم دوست دارم نگاهم کن مگه یادم…
لبهای ما خشکه چشمای ما خیسه مادرت اسم ما رو واسه کربلات مینویسه انت الغنی و انا الفقیر جان مادرت دستم و…
عاشقانت میفروشند عیش را غم میخرند دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه ها…
والله که من عاشق چشمان تو هستم والله که تو با خبر از این دل زاری مهمان خیالم شده ای هر شب…
این همه اویس بی قرن داری ای شه بی کفن تا یزیدیا زنده ان کشته هات مثه عابسن عشق تو برای مجنون…