از تو پنهان مانده این مطلب چهل روز است که دوختم لب را به روی لب چهل روز است که با خیالت…
شام را ویران کردم با ناله بابا بیا عالم را حیران کردم با ناله بابا بیا من را ببر بابا بیا ای…
آسمان دامنم را غرق انجم میکنم من به حکم عشق بر عالم تحکم می کنم هر شبی در خواب میبینم که بابا…
تو آسمونایی پیش خدایی بابا تو این خرابه دنبالم میایی بابا کجا بگردم دنبالت کجایی بابا خسته زخمی و اسیرم مثل عمه…
دیگه پایی ندارم دیگه نایی نمونده دیگه بس که دوییدم پی تو پایی نمونده دیگه چشمی ندارم دیگه سویی نمونده دیگه بس…
نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست نگات مثل علی و صدات مثل خداست نشسته ام بنویسم علیست بابایت نشسته ام بنویسم که…