شب غدیره دلامون شاده حضرت زهرا عیدمو داده رو سر دره بهشت نوشتن که دیگه از امشب حیدر آباده صفای عشق صفای…
تا صورت و پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود آن قلعه گشایی که دره…
ای دلدل سوار یا علی ای شیرِ شکار یا علی این منسب فقط واسه توست صاحب ذوالفقار یا علی علمداری حضرت سپهداری…
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که بر روی سرم دست علیست عزتش مال خودش بود به من هم…
کار من نیست که بنشینم و املات کنم شأن تو نیست که در دفترم انشات کنم عین توحید همان است که قبل…
خاک به سر من مادرش صدا میزد پسرِ من تشنگی کشیده سوخت جگر من خاک به سرِ من از غمِ حسین شکست…
روضه خوان ها آنچه می خوانند را من دیده ام آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان…
من کیستم غبار تو یا باقر العلوم جان و تنم نثار تو یا باقر العلوم این روضه ها که دلخوشی ما فقیرهاست…