شاه است و حسین پادشاه است و حسین دین است و حسین دین پناه است و حسین سر داد و نداد دست…
من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد بیخود شده ام لیکن بیخود تر از این…
کجا میری عجب ساعات دلگیری نرو داداش داری جونم رو میگیری حسین جانم دلم خونِ کی حال من رو میدونه بدون تو…
چشمم به راه آمدن یار مانده است از نیمه شب گذشته و بیدار مانده است گفتم که بار خویش سبک تر کنم…
از عشقت دوباره دلامون مثه یه قناری داره میخونه با یادت پیاله چشمام خماره شرابه توی میخونه بارون چشمام داره میباره آخه…
ای طفل بی زبونم علی درد و بلات به جونم علی هر جا بری پا به پات با یاد اون خنده هات…
یه مرد تنها تو کوچه ها اسیر درد و تو سایه ها پر از سکوت و پر از صدا به روی لبهاشون…
عمرم همه را تباه کردم پرونده خود سیاه کردم تو عفو کنی از کرامت افسوس که من گناه کردم الهی العفو بگذشته…