سراپا وسعت دریا گرفتی مرد میدان ها میان قلب مردم جا گرفتی مرد میدان ها رجائی زنده شد در خاطرات مردم ایران…
رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد خبر در کمتر از یک لحظه دل ها را پریشان کرد میان…
دیروز اگر بودند دوشادوش مردم امروز برگشتند در آغوش مردم آنها که محو عالم لاهوت هستند آری همین هایی که در تابوت…
چه دلهره ی بی پایانی به ساعت هشت به زمان هشت یا امام رضا غروب دعای توسل دست به دعا دل ها…
آرام آمد پشت در مادر انگار در کوچه صدایی بود شیون به گوشش میرسید از دور دل مویه های غم فزایی بود…
هر چه صدا کردیم ابراهیم اسم تو حتی برنگشت از کوه آنقدر روحت بی قراری کرد جسم تو حتی برنگشت از کوه…
کشانده ای دل یک شهر را به همراهت سفر بخیر و سلامت خدا به همراهت عبای ساده ی تو سایه سار مردم…
کاش بیدار شوم آمده باشی به خراسان بعد کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان کاش بیدار شوم اول اخبار تو باشی…