قربانیان ما که در حد وفورند هر یک زمینه ساز ایام ظهورند خدمتگذارانی که فانی فی الحسین اند آخر همه مهمان شاه…
غبار خستگی از تن تکاندی و رفتی قرار بود بمانی نماندی و رفتی چقدر واژه به تشییع پیکرت آمد به سوگ خویش…
سبکبال بر موجی از مه به قاف تماشا رسیدند به صبح تشرف به خورشید به دیدار فردا رسیدند از این حسرت روزمره…
رواق چشم جهان داغدار قامت توست به هر طرف که نظر میکنم حکایت توست دوباره قرعه ی خدمت به نام تو افتاد…
دست او در آسمان دست شهادت را گرفت بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت دیشب از هرجا خبر می آمد…
در مسیر اوج بال و پر نمی آید به ما جز کفن پیراهنی دیگر نمی آید به ما اوج ما معراج ما…
در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ما را خبر از خویش بی خود کرده…
خبر داری که با این دل دل عاشق چه ها کردی میان بهت اندوه فراوانت رها کردی اگر چه باورش سخت است…