آقا فدای غربت مزارت فدای قبر پر غبارت چرا شب شهادت تو نمانده زائری کنارت اقا بسوزد این دلم ز داغت گرفتم…
کنار سجاده نشسته همیشه سرگرم دعاشه یه بغض کهنه تو گلوشه یه حسی تو لحن صداشه با یاد کوچه گریون میشه باز…
گوشه ای از حرای حجره خویش نیمه شب ها خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را…
هر کس از دل دعا دارد امیدی بر شفا دارد درد ما را تویی درمان درد دوری دوا دارد وقت گذر است بیا…
کی میتونه تو رو توصیفت کنه که همیشه گمی لا به لای شعر کی میتونه یه کم از غمت بگه پای تو…
نشد از دست دلم نفس راحت بکشم آخه چقدر رو شونه هام بار خجالت بکشم روزای تکراری این شهر شلوغ شبای بی…
میسوزی جلو چشام مثل آتیش تنت از بس تب داری علی کم کم اب میشه تنت داغ لبای خشکت ببین چه پیرم…
مثل طفلی می نشینم گریه زاری می کنم تا در آغوشم نگیری بی قراری می کنم با تو بعضی وقت ها ساز…