العطش شعله کشیدست هوا العطش خیمه به جان امده العطش پر شد از آتش همه کرب و بلا از عطش آه خدا…
هُرم لب های تو آتش زده جانم پسرم قصه آب برای تو بخوانم پسرم پسر ساقی کوثر به چه کاری افتاد کشته…
شب تا صبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی آروم جون رباب با لالایی مادر بخواب ببین به…
قاسمم بعد عموم ماه بنی هاشمم با مدد از حیدر کرار به میدان نبرد عازمم یا حسن بدرقه ام آمده بابا حسن…
منو ببخش اگه کم اسمتو بردم اگه کم غصه تو خوردن تا الآن برات نمردم اگه از عشق میگم ندارم بغیر تو…
تو خواستی کمی ز کار عشق سر درآوری و از نهال قامت خودت ثمر در اوری امانتی به مادر تو داده بود…
قاسمم من میخوای مثل من باشی نباید دمی نا امید شد نوجوونا نگاه کنید که میشه توی نوجوونی شهید شد سرم زیر…
تو چشمای اهل حرم زنده شده یاد حسن قیامت وقت وداع پاش و شاخ شمشاد حسن مادرش دور سرش عمامه میبنده براش…