لطف حسین ما را تنها نمی گذارد گر خلق وا گذارد او وا نمی گذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم…
امشب یه جوره دیگه ای خیره به چشمامی دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری خواهرت فدات شه هر چی که میخوای بگو…
خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه راه را دود آهش…
هر روزم شده حسرت هر لحظه ام شده آه آرومم با تو باشم بی تو اما بی پناه دیگه دلگیرم از این…
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده اى آب از هیبت…
انا فتحنای خدا یعنی ابالفضل بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل هرکس گرفتار آمده آسوده باشد دارالادای قرض ما یعنی ابالفضل یا کاشف…
میون ظهر سرخ آسمونه کربلا دریاچه ی خونه تموم بچه ها تشنه و بی تاب تو خیمه ها همه میگن آب عمو…
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی میشه دوباره باز علمدار حرم باشی این بچه ها دیگه نمیخوان آب تو رو میخوان…