غرور چادر او شد شهید در کوچه وقار پوشیه اش لطمه دید در کوچه به درک لیله قدرش خیال هم نرسید به…
هوای تو کرده دل زارم امشب مثه ابر تیره چه می بارم امشب سفر کرده یارم بگو کی میایی بیا ای طبیبم…
هنوزم توی نگاهت آسمونی پر ستاره است هنوزم وقتی میخندی واسه من عمر دوباره است غم و تو خودت میریزی به منم…
تو چشمای بی رمقت اشکای غم حلقه زده از نفسات معلومه که وقت جدایی اومده اسیر پاییزی ای کاش بهار من باشی…
از عشق خود جدا شدن آسان نیست یا دست کم برای من آسان نیست هرچیز سخت در سخن آسان است مرگ عزیز…
ای نور قلب عاشقم شمع این خانه تویی زهرا زهرا مرو مرو لطف این کاشانه تویی ای مرغ پر شکسته افتاده کنج…
گلاب ختم نکن اشک سوگواری را نصیب لاله کن این بارش بهاری را به جز تو که وسط کوچه دور من گشتی…
گر چه از دوری برادر خود ذره ذره مریض تر میشد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیزتر میشد تا بیایی تبرکی…