چندیست از خدا طلب مرگ دارم و خون جگر ز حنجره بالا میارم و در زیر تازیانه یک نابکارم و سر را…
آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیت نکند پیروهنش را اصلا بگذارید روی خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش…
چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت بهم حال با وضع سر تو سر من ریخت بهم نه علمدار سپاهم که…
عهد بستم که دگر یار تو باشم حتما بنده خوب و سزاوار تو باشم حتما گرچه این بار کجم را به تو…
ای سایه بالا سر خواهر برادر ای جان از جانِ خودم بهتر برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت میشوم…
ز تمام بودنی ها تو فقط از آن من باش که بغیر با تو بودن دگر آرزو ندارم حسین وای در کنج…
یا بسوزان در میان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم بنده بد را زدن کاری ندارد…
عزیز دلم دلم رو چراغون کن عزیز دلم یه شب منو مهمون کن عزیز دلم بدی هامون درمون کن امام زمان بدون…