لحظه شماری میکنم اشکامو جاری میکنم زهرا رو یاری میکنم دارم یه کاری میکنم فقط بیام به کربلا شکرِ خدا این دل…
عشق تو کرده به همه سرایت کمتر شنیده شده این روایت قال النبی مصطفی مؤتمن حسنُ مِنّی وَ اَنَا مِن حسن کریم…
هلال ماه غم رسید آقا چقدر دلای مبتلا داری برا شفاعت گنه کارا تو بیشتر از بقیه جا داری شه والا مقام…
میباره غربت از خاک اینجا خیلی عجیبه این دشت و صحرا در بین محمل دلشوره دارم یک دم بیا و بنشین کنارم…
گفت که این تیره خاک وادی کرب و بلاست هرکه در این حلقه نیست فارق از این ماجراست تَجَلَ اللهُ فی وادِی…
غصه هام یادم رفت درد پام یادم رفت تشنگیم یادم بود توی شام یادم رفت اون همه عذاب یادم مونده مجلس شراب…
عمو جان الهی بمیرم برات یار و یاور نداری تنت زخمیِ جای سالم رو پیکر نداری واویلا عمو جان نگاه میکنم نیزه…
عمه نگاه کن جنجاله گودال رفته عموجون لب تشنه از حال شد قتلگاهش خیلی نفسگیر عمه رها کن دستامو شد دیر دارن…