یه جای سالم به تن نداری دیگه چی میخوان از بدن تو داد میزنم اما شمر نامرد بر نمیداره پا از تن…
وصیت مادرمون بود نیمه شبا یه ظرف آب پیشت بذارم افتاده بودی ته گودال حتی نشد یه قطره آب برات بیارم وصیت…
پاشو برادرم زینب بی قراره رحمی کن ابالفضل داداشِ غریبت هیچکیُ نداره ای تکیه گاه من پاشو ای علمدار قحط آبِ خیمه…
خمیدم از بی کس و غربت ببین که پشتم شکسته از غم خودت میدونی که لشکر من اگه نباشی میپاشه از هم…
درد دلم رو بازم دوا کن یک باره دیگه بابا صدام کن سنگینه داغت هم کرده پیرم از جا بلندشو دارم میمیرم…
با داغت اکبرم دیگه شد قدم خم آخه با تن تو چی کردن که اینجور شد پامال و درهم پاشو جوون من…
کنار جسم صدپاره تو افتادم از پا شدم اسیرت خدا میدونه که رفتنِ تو سخته برای بابای پیرت کاش یه بار دیگه…
هجوم آوردن همه سمت قتلگاه هجوم آوردن سمت مرد بی پناه هجوم آوردن سوی شاه بی سپاه هجوم آوردن به سمت گودال…