دو چشماش از بی وفایی تر پاهاش لرزون و دلش مضطر یه مرد تنها که تو صحرا شده رو دستاش گلش بی…
میریزه رو صورتت اشک چشام لای لای میخونم با هر نفس علی بالام لای لای ای قرار دل خرابم گریه هات میکنه…
ارباب سلام من به پیکر تو به پاره پاره حنجر تو به روی نیزه ها سر تو ارباب شهنشه ذبیح العطشان تنت…
عمو جون ماه تو خونی شد فدای تو این جوونی شد بیا پیشم ای امام من که قاسم هم اسمونی شد تو…
کن نظر مولای من به این دلتنگم قاسمم ابن الحسن اماده جنگم باید از این قفس رها شم با غم غربت اشنا…
من عادت کردم به نون تو به دستای مهربون تو ندارم تاب جدایی رو عمو میمیرم بدون تو تو که بری یتیم…
به شوق بابا به اذن زهرا با کلی زحمت رسیدم اینجا جدایی سخته عمو برا من عجب بلایی سرت اوردن غم غربت…
بودم از ازل فدایی عباس شغل من شده گدایی عباس نداره بدل مثل باباش حیدر یل عالم غوغایی عباس تو اوج بلا…