دوش در عالم رویا به بهشتم بردند و اندر آن باغ به دست ملکی بسپردند دست من دست ملک بود و روان…
شمر دون لحظه ای خنجر مکش از جفا پیش مادر مبر راس پسر از قفا یا زهرا سوی مقتل میا قاتل از…
نفس زینب مهلا مهلا دل خوشی من بی تو میمیرم یابن الزهرا مهلا مهلا یابن الزهرا حول فردا دارم تشنه لب سالارم…
آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک تنت به سوز و گداز…
تا ز کف داد جان جولان را دوره کردند فخر دوران را می رسد بر تنش ز هر تکبیر تیر با نیزه…
خسته شدم تاره چشام جونم اومد روی لبام اگه می خوای بری برو هر جا بری منم میام بدون من کجا میری…