صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بنی فاطمه فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه ابالفضل…
میسوزد اما لیک خاکستر ندارد حالا زمین گیر است و بال و پر ندارد افتادنش را هیچ کس باور ندارد جز پر…
علی تنها وسط یه جاده با یه مشت مردم بی اراده داره میره تنها و پیاده که علی از سرشون زیاده توی…
شب قدر است و باز بی قدرم امدم گرچه باز بی چیزم مثل هر سال گریه می کنم و به سرم اب…
ای کاش که یک دانه تسبیح تو بودم تا دست کشی بر سر سودا زده من لطفی که کرده ای تو به…
از این عالم دلم خونه دلم تنگه پریشونه برام چیزی نمیمونه همه دنیا بی مولا زندونه من اون عبد گنه کارم گدای…
از تو سر و ز مادر من سینه ای شکست تا صبح حشر بر سر و بر سینه میزنم جدم که نیست…
این دنیا خیری برام نداشت غیر خون دل برام چی داشت داغ زهرا رو قلبم گذاشت ای دل خستم بی رمقم بی…