هم گفت تیغ ذکر تو را از سرت گذشت هم گفت زهر یا علی از پیکرت گذشت تیغ از میان گیسوی بر…
حسن دیده گریونه حسین سر به دیواره سر عمه سادات رو شونه علمداره علی راهی سفره دوا دیگه بی اثره برا بچه…
آشنا ابالفضل نور خدا ابالفضل مشکل گشا ابالفضل یا ابالفضل عشق پر حرارتی ضامن زیارتی جلوه طهارتی مظهر معظم شهامت و شهادتی…
شهید گمنام خوشنام تویی گمنام منم کسی که لب زد بر جام تویی نا کام منم استخونات عصای دست افتاده ها چراغ…
دارم دلی اما چه دل صدگونه حرمان در بغل چشمی و خون در آستین اشکی و طوفان در بغل باد صبا از…
استخون توی گلو خار تو چشماش بود علی لحظه لحظه هاش یاد زهراش بود یاد جای تازیونه رو دستاش بود علی راحت…
من جان و دلم با تو ساکن بهشته من آب و گلم با ولایتت سرشته مولا به خدا که دلیل بودن منی…
بغض بابا وسط سفره افطار شکست هی فرو خورد فرو خورد و به هر بار شکست حفظ ظاهر به خدا سخت تر…