چش به راه بهار آدما مثه بید میلرزیدن از سیاهی شب ادمای سفید میترسیدن تو اومدی هوا گرم شد دلای سنگ ما…
این من و این حال پریشانی ام عابر این کوچه بارانی ام موجم و بر صخره سری میزنم من ز تو لبریزم…
جونمو عشقت به لب هام آورده حال دلتنگی پریشونم کرده میکشم فریاد تو اوج بد مستی ای همه دنیا اقام برمیگرده میخوام…
بیا که گنبد خضراست دیده بر راهت بیا که حیدر تنهاست دیده بر راهت هنوز ناله مادر به گوش میاید بیا که…
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا…
تو باغچه پاییزی من قاصدکی خبر میداد شادی مثل غصه مرده امشب دره خونم و زدن خونه دل در وا شد دیدم…
مثل خورشید آسمونی تو مثل اجدادت بی کرونیگتو بین ما اما بی نشونی تو میشه اما دید مهربونی تو سایه سر همه…
دل دل نکن ای دل دست دست نکن ای پا تا کی تو کویر موندی دل و بزن به دریا دل تنگی…