چشای من رو نگاه تو کرده دریا عمو جون حالا که علی اکبر رفت چه جوری بمونم من تنها تو این وانفسا…
جانم قاسم صورتتو پوشوندی جانم قاسم چه رجزی می خوندی داره میرسه صدای حسن میجنگی برام به جای حسن چه جنگاوری ای…
رخ عیان کرد و باز غوغا شد اسمان هم به پای او پا شد نسبی از کریم های دارد از همان کودکیش…
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد نه طاقت و توانم به لب رسیده جانم…
کشیده آه عبدالله شده از راز در گودال تا اگاه عبدالله در این صحرا پس از قاسم برای مجتبی مانده فقط یک…
میدون پر از غباره بذار برم عمه جان نمونده راه چاره بذار برم عمه جان دست من و رها کن بذار برم…
با سر میاورم این دست را که در بر دلبر میاورم دستم که جای خود تو سر تکان بده به خدا سر…
آره این دل دلداری داره که قدرشو نمیدونه چه کنم از دست این دل که همیشه دل سرگردونه دل من دلدارش تو…