کشتی شکست خورده طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار براو زار میگریست خون می گذشت از…
بازم غرق اشکم با آه و حسرت بای ذنب قتلت بازم دم میگیرم از داغ غربت بای ذنب قتلت برای تو اسمونا…
بیا برگردیم و آوارم نکن بگو من خوابم و بیدارم نکن بیا برگردیم از این صحرا بریم من گرفتارم گرفتارم نکن نگو…
وقتی سوال کرد این سرزمین کجاست گفتند غاضریه و ماریه نینواست فرمود نام دیگر این دشت غصه چیست این خاک داغدیده مگر…
این اشک ها به پای شما آتشم زدند شکر خدا برای شما آتشم زدند من جبرئیل سوخته بالم نگاه کن معراج چشم…
خدا اگه دوسم نداشت برا همیشه دستمو تو دستای تو نمیذاشت اگه تو زندگیم نبودی حسین دیگه عشقو من نمیفهمیدم یادم نمیره…