وا کرد کم کم خواند و به دقت نامه را تا کرد کم کم انگشت مسلم شک داشت اما باز امضا کرد…
اشک تو چشمام دل پر درده عشق تو راهه کاش برگرده خودم گفتم بیای اما چی میدونی از این مردم که دنبال…
زنده ماندم شب غمت آمد ماه شب های ماتمت امد ساعت کار گریه کردن شد فصل باران نم نمت امد حضرت یاس…
ای آسمان شب است کمی نور ماه را روی زمین بتاب تن بی گناه را نوری بتاب زینب و کلثوم قد کمان…
داره می سوزه چادر بچه ها مثل ستاره ها روشنی شبن داره میگرده پی تو خواهرت تموم دخترا از پی زینبن پیدات…
یه روز یه باغبون بود که خیلی مهربون بود یه باغی داشت که عشق زمین و آسمون بود یه روز یه عده…