شب شبه عشقه دل هوایی شد باز دل مجنون سامرایی شد دوباره شب عزیز عاشقی و نوکری شد نقش قلب عاشق من…
خدایا رو سپیدم کن شهیدم کن شهیدم کن روی دنیا دیده بستن قفس تن و شکستن شهدا همیشه زندن شهدا همیشه هستن…
کاش هفت آسمان شرر میشد سنگ را شعله بر جگر میشد بر سر روز اگر غمت میریخت از شب تیره تیره تر…
کیستی تو بهشت بابایی سوره قدر و نور و طوبایی ما همه ذره و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی…
میدونم نوکری بلد نیستم میدونی این قدا که بد نیستم هر چی باشه سینه زنم هر چی باشه گریه کنم هر جایی…
باغبانی مثل من شرمنده از گل ها نشد غنچه نشکفته ام گلبرگ هایش وا نشد آشیانی را که با هم ساختیم آتش…
بهتر از اشک برا فاطمه نیست کار من امر به این معروفه ولی سخته بخونم ای مردم روضه مادرم و مکشوفه برا…
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو…