پنجره فولاد دوباره خیس بارونه دور سقا خونه همه چشما گریونه دسته سینه زنا از صحن گوهر شاد اومده و یکی داره…
چه زندانی و زندان بانی تو این شبای طولانی که تازیونست افطارم شبیه بارون می بارم گوشه سیاه چال افتادم به یاد…
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده ای و بند امده نفست…
الا به باغ وجودم گل بهار بیا به احتضار فتادم زانتظار بیا نوید فتح و ظفر در فروغ طلعت تواست چو آفتاب…
تو کیستی که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینه…
کی دیده در یم خون آیات بی شماره قرآن سوره سوره اوراق پاره پاره افتاده بر روی خاک یک ماه خون گرفته…
این دل دوباره داره حال و هوای زینب سینه زن حیرونه چشمامون بارونه نوکرت میخونه ای پریشان زینب نه باور ندارم عمه…
ببین زمانه چه آورده است بر سر من نشسته گرد اسارت به روی پیکر من نپرس موی سفیدم نشانه چه غمی ست…